مترجم سایت

مترجم سایت

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ص و القرآن ذی الذّکر

شرائط طواف

مسأله 285 : اگر حدثى از محرم در حین انجام طواف سر زند، چند صورت وجود دارد:
اوّل : اینکه قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد ، و در این صورت طوافش باطل است و باید پس از تحصیل طهارت آن را دوباره انجام دهد ، و بنابر اظهر در صورتیکه پس از گذشتن از نیمه شوط چهارم و قبل از تمام آن محدث شود ، باز هم حکم همین است .
دوّم : اینکه بدون اختیار پس از تمام شدن شوط چهارم محدث شود ، و در این صورت باید طوافش را قطع نماید و بعد از تحصیل طهارت از همانجا که قطع کرده ادامه دهد و به اتمام برساند .
مسأله 289 : واجب است بر زنى که عادت ماهانه داشته وزن زائو ، پس از سپرى شدن روزهاى عادت و رزهائى که در آنها خون نفاس دیده ، و همچنین بر شخص جُنُب ، اینکه براى طواف غسل کنند ، و چنانچه نتوانند غسل کنند و از حصول توانائى نیز مأیوس باشند ، باید با تیمم طواف کنند ،و احوط و اولى این است که نائب هم بگیرد ، و چنانچه توانائى تیمم ندارند ، و از حصول توانائى نیز مأیوس باشند ، واجب است نائب بگیرند .
مسأله 290 : اگر زن در عمره تمتع پیش از احرام و یا در حین احرام و یا بعد از آن و قبل از شروع در طواف ، عادت ماهانه ببیند ، پس اگر وقت کافى داشته باشد که تا پس از سپرى شدن روزهاى عادت صبر کند و اعمال عمره را قبل از رسیدن وقت حج ، انجام دهد باید صبر کند تا سپرى شدن روزهاى عادت و آنگاه غسل کند و اعمال عمره را بجا آورد ، و اگر وقت کافى نداشته باشد ، . مسأله دو صورت دارد :
اوّل : اینکه عادت را پیش از احرام یا در حین احرام دیده باشد ، و در این صورت حجش منقلب به حج إفراد میشود ، و بعد از فارغ شدن از انجام حج إفراد ، باید عمره مفرده را در صورت توانائى و تمکّن انجام دهد .
دوّم : اینکه عادت را پس از احرام ببیند ، و در این صورت نیز احوط این است که به حج إفراد دول نماید به همان کیفیتى که در صورت اوّل ذکر شد ، هر چند ظاهر این است که میتواند بر عمره تمتع خود باقى بماند ، و اعمال آن را بجز طواف و نماز آن انجام دهد ، یعنى اینکه سعى و تقصیر نماید ، و بعد از آن احرام ببندد ، و پس از فارغ شدن از اعمال منى و بازگشتن به مکّه ، قبل از اینکه طواف حج را انجام دهد طواف عمره و نماز آن را انجام دهد .
و اگر یقین داشته باشد که حیضش باقى خواهد ماند و توانائى براى طواف حتى پس از بازگشت از منى پیدا نخواهد کرد ، هر چند به علت صبر نکردن کاروان باشد ، باید براى طوافش و نماز آن نائب بگیرد ، و پس از انجام آنها شخصاً سعى را انجام دهد .
مسأله 291 : اگر زن در حال احرام حین انجام طواف عادت ماهانه ببیند ، پس اگر قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد ، طوافش باطل است و حکمش همان است که در مسأله قبل بیان شد ، و اگر بعد از آن باشد ، مقدارى که انجام داده صحیح است و باقى آن را باید بعد از پایان روزهاى عادت و انجام غسل بجا آورد ، و احوط و اولى اعاده آن است پس از اتمام طواف اوّل . این در صورتى است که وقت کافى براى انجام آنچه ذکر شد قبل از رسیدن وقت حج داشته باشد ، و اگر نه باید سعى و تقصیر نماید ، و سپس احرام حج را ببندد ، و پس از بازگشت از منى و انجام اعمال آن و قبل از اینکه طواف حج را انجام دهد ، باید باقیمانده طواف عمره را قضا نماید به همان صورتى که قبلاً بیان نمودیم .
مسأله 292 : اگر زن بعد از طواف و قبل از خواندن نماز آن عادت شود طوافش صحیح است ، و پس از تمام شدن عادت و غسل نمودن باید نماز طواف را بخواند ، و در صورتى که وقت تنگ باشد ، سعى و تقصیر را انجام دهد ، و نماز طواف را پس از بازگشت از منى و قبل از طواف حج بخواند .
مسأله 293 : اگر زن طواف را انجام دهد و نمازش را بخواند ، سپس احساس کند که عادت شده است ، و نداند که شروع عادت قبل از طواف یا در حین انجام آن و یا قبل از نمازش و یا در حین خواندن آن بوده و یا آنکه بعد از نماز عادت شده ، طواف و نماز او محکوم بصحت مى باشد .
و در صورتى که بداند قبل از خواندن نماز بوده یا در حین خواندن آن ، حکم ذکر شده در مسأله گذشته شامل او میشود .
مسأله 294 : اگر زن براى عمره تمتع احرام ببندد و توانائى انجام اعمال آن را داشته باشد ، و بداند که اگر انجام اعمال را به تأخیر اندازد عادت ماهانه خواهد دید و توانائى انجام اعمال را بعداً به علت تنگى وقت نخواهد داشت ، و در عین حال اعمال را در حین توانائى انجام نداد تا اینکه عادت را دید و توانائى انجام اعمال عمره را قبل از وقت حج به علت تنگى وقت پیدا نکرد ، در این صورت ظاهر این است که عمره اش فاسد شده ، و آنچه در اوّل طواف ذکر نمودیم شامل او میشود .
مسأله 295 : در طواف مستحبى طهارت از حدث اصغر معتبر نیست و مشهور بین فقهاء این است که طهارت از حدث اکبر ، هم معتبر نیست ، ولى در نماز آن طهارت معتبر است و بدون طهارت صحیح نیست .
مسأله 296 : کسى که عذرى دارد و در نتیجه طهارت یعنى وضوء و غسل خود را به کیفیت مخصوصى انجام میدهد ، به همان طهارت به کیفیت مخصوص به خود اکتفاء نماید، مانند کسیکه وضوى جیره اى میگیرد یا مرضى دارد که نمیتواند از ادرار و یا مدفوع خوددارى کند ، هر چند احوط براى کسى که نمیتواند از مدفوع خوددارى کند این است که در صورت توانائى هم خود طواف و نماز آن را انجام دهد و هم براى هر دو نائب بگیرد.
و امّا زنى که خون استحاضه ببیند ، احتیاط این است که اگر استحاضه اش قلیله باشد ، براى طواف وضو بگیرد و براى نماز آن وضوى دیگرى بگیرد ، و اگر متوسطه باشد ، باید یک غسل براى طواف و نماز آن انجام دهد و براى هر یک از آن دو یک وضو بگیرد ، و اگر کثیره باشد ، باید براى هر یک از آن دو یک غسل انجام دهد و به همان اکتفاء نماید و نیازى به وضو ندارد ، بشرط اینکه حدث اصغرى از او سر نزده باشد ، و اگر نه احوط و اولى این است که وضو نیز بگیرد
( معناى استحاضه و اقسام سه گانه آن را در رساله هاى عملیه مى توان دید ) .
سوّم : ( از چیزهائى که در طواف معتبر است ) طهارت از نجاست است ، بنابر این در صورت نجس بودن یا لباس طواف صحیح نخواهد بود ، و بنابر احتیاط خونى که کمتر از یک درهم است ( که تقریباً به اندازه بند سر انگشت شست است و وجودش در نماز مضر نیست ، وجودش در طواف مضر است ، و همچنین است نجاست لباسهاى کوچک مانند جوراب که در نماز مضر نیست ، ولى در طواف مضر است ، آرى حمل نمودن چیزى که متنجّس باشد در حال طواف مطلقاً اشکالى ندارد .
مسأله 299 : اگر فراموش کند که بدن یا لباسش نجس بوده و بعد از طواف یادش بیاید ، بنابر اظهر طواف صحیح است ، هر چند احتیاط این است که آن را دوباره انجام دهد ، و اگر بعد از نماز طواف یادش بیاید ، بنابر احتیاط نماز را دوباره بخواند ، در صورتى که فراموشى ناشى از سهل انگارى باشد ، و در غیر این صورت ، بنابر اظهر نمازش صحیح است و لازم نیست آن را دوباره بخواند .
مسأله 300 : اگر در حین انجام طواف بداند که بدن یا لباسش نجس است ، یا انیکه در حین انجام آن نجس شود ، پس اگر بتواند نجاست را از بین ببرد بدون اینکه بموالات عرفى ـ یعنى پى در پى بودن اجزاء طواف بنظر عرف ـ ضررى برسد واجب است آن را از بین برده ـ هر چند به وسیله بیرون آوردن لباس نجس از تن باشد ، در صورتى که منافى با پوشش لازم در حال طواف نباشد ، و یا به وسیله عوض کردن آن با لباس طاهرى که در دسترسش باشد ـ و طوافش را تمام کند و اگر نتواند از بین ببرد ، احتیاط این است که طواف را تمام کند و پس از آنکه نجاست را از بین برده طواف را اعاده نماید اگر علم بنجاست یا عروض آن قبل از پایان شوط چهارم باشد اگرچه ظاهر این است که لازم نیست طواف را دوباره انجام دهد حتى صورت اخیر .
مسأله 302 : اگر مکلفى که ختنه نشده مستطیع شود ، پس اگر بتواند در سال حصول استطاعت ختنه کند و حج نماید ، اشکالى نیست ، و اگر نتواند ، باید حج را تا پس از ختنه نمودن تأخیر اندازد .
و اگر اصلاً نتواند ختنه کند ، چه به علت ضرر باشد و یا سختى و مشقت زیاد و یا مانند آن ، وجوب حج از او ساقط نمى شود ، ولى احتیاط این است که در عمره و حج هم خود شخصاً طواف کند و هم براى طواف نائب بگیرد ، و پس از طواف نائب ، خودش نماز طواف را بخواند .
                                                   واجبات طواف

در طواف هشت چیز معتبر است :
اوّل و دوّم : شروع نمودن طواف از حجر الاسود و خاتمه دادن در همان جا در تمام شوطها و ظاهر این است که شروع از هر جزئى از آن و ختم به همان جزء کفایت میکند ، اگرچه احوط این است که با تمام بدن از همه حجر در شروع و خاتمه بگذرد .
وجهت عمل به این احتیاط کفایت میکند که در شوط اوّل قبل از حجر به مقدار کمى بایستد ، و نیت کند شروع به طواف را از آنجائى که واقعاً روبروى حجر الاسود قرار میگیرد ، آنگاه هفت بار به دورخانه بگردد ، و در پایان بار هفتم مقدارى از حجر الأسود بگذرد ، ولى قصدش این باشد که خاتمه طواف نیز در همان جائى باشد که واقعاً روبروى حجر قرار میگیرد ، و با این ترتیب علم و یقین براى او حاصل میوشد که شروع واقعى از حجر و ختم واقعى به آن از او صادر شده است .
مسأله 303 : مشهور بین فقهاء این است که طواف باید بین کعبه و مقام حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) باشد ، و گفته شده : فاصله مذکور بیست و شش ذراع و نیم است ، یعنى در حدود دوازده متر ، و از آنجا که حجر اسماعیل ( علیه السلام ) داخل در محدوده طواف است ، در طرف حجر تنها شش ذراع و نیم براى طواف باقى مى ماند . یعنى حدود سه متر .
ولى بعید نیست که در بیش که در بیش از مقدار ذکر شده هم ـ هر چند که کراهت دارد ـ طواف جائز باشد ، مخصوصاً براى کسى که در فاصله ذکر شده توانائى طواف را ندارد یا موجب حرج و مشقت زیاد براى او میشود ، و در صورت توانائى رعایت احتیاط اولى است .

زیاد کردن شوطهاى طواف
مسأله 314 : اگر از روى اشتباه چیزى بر شوطهاى طواف خود بیافزاید ، پس اگر بعد از رسیدن به رکن عراقى یادش آمد ، مقدار افزوده را تا یک طواف کامل به اتمام برساند ، و احتیاط این است که طواف دوّم را در این هنگام بقصد قربت بدون اینکه واجب یا مستحب بودن آن را قصد کند به اتمام برساند ، و پس از آن چهار رکعت نماز بخواند ، و افضل بلکه احوط این است که بین آنها فاصله اى بیندازد ، به این معنا که دو رکعت قبل از سعى جهت طواف واجب بجا آورد و دو رکعت پس از سعى جهت طواف مستحبى بجا آورد .
و همچین است بنابر احوط اگر پیش از رسیدن به رکن عراقى یادش بیاید .

                                         شک در عدد شوطها

مسأله 318 : اگر شک بین شش و هفت حاصل شود ، و بنا را به علت ندانستن حکم شرعى بر شش بگذارد و طواف را تمام کند ، و این ندانستن ادامه داشته باشد تا زمانیکه وقت تدارک ـ به هر علتى که باشد ـ بگذرد ، بعید نیست که طواف صحیح باشد .


نوشته شده در پنج شنبه 87/8/16ساعت 8:59 عصر توسط ضیاءالدین نظرات ( ) |

 

نماز طواف

مسأله 331 : اگر در قرائت نماز گزار غلطى باشد پس اگر نتواند قرائت خود را تصحیح نماید ، وقى مقدار زیادى از آن را بتواند بطور صحیح بخواند ، خواندن نماز با این کیفیت از قرائت براى او کفایت میکند ، ولى اگر مقدار زیادى از آن را هم بطور صحیح میتواند آنها را بخواند قرائت کند ، و اگر چیزى از باقى قرآن هم بطور صحیح نتواند بخواند در این صورت تسبیح بگوید .
و اگر وقت تنگ باشد و نتواند همه قرائت را بطور صحیح یاد بگیرد ، پس اگر مقدار زیادى از آن را یاد گرفت همان را بخواند ، و اگر بعض آن را هم یاد نگرفت ، در صورتى که از باقى آیات قرآن بتواند به طور صحیح بخواند ، باید به اندازه اى بخواند که عرفاً به آن قرائت قرآن گفته شود ، و اگر این را هم نتواند تسبیح را بخواند کافى است .
آنچه گفته شد در مورد خواندن سوره حمد است ، و امّا سوره پس از آن ظاهر این است که خواندن آن بر کسى که آن را یاد ندارد و توانائى یاد گرفتن آن را ندارد ، واجب نیست .
و آنچه بیان شد حکم هر کسى است که قرائت صحیح را نمى تواند بخواند ، و اگر چه در نتوانستن مقصّر باشد .
آرى احوط و اولى در صورت مقصّر بودن این است که هم نماز را به کیفیتى که بیان آن گذشت بجا آورد و هم آن را به جماعت بخواند و هم نائب جهت انجام آن از طرفش بگیرد.
مسأله 332 : اگر نمیدانسته قرائتش صحیح نیست ، و در ندانستن ذکر شده معذور هم بوده ، نماز صحیح است ، و لازم نیست آن را دوباره بخواند ، اگر چه بعد از نماز آگاهى از صحیح نبودن قرائت خود پیدا کند . ولى اگر معذور نباشد باید آن را پس از یاد گرفتن قرائت صحیح دو باره بجا آورد ، و حکم کسى که نماز طواف را از روى فراموشى ترک کرده شامل او میشود .

 

 

کوتاه کردن موى سر یا ریش یا شارب ( تقصیر)

مسأله 350 : براى بیرون رفتن از احرام عمره تمتع باید موى سر و یا ریش و یا شارب کوتاه شود ، و تراشیدن سر بجاى آن کفایت نمى کند ، بلکه تراشیدنش حرام است ، و در صورت تراشیدن باید یک گوسفند کفاره بدهد ، در صورتى که از روى عمد و با دانستن حکم شرعى صورت گرفته باشد ، بلکه بنابر احوط و اولى در غیر این صورت نیز کفاره واجب است .
مسأله 351 : اگر پس از سعى و قبل از کوتاه کردن موى نزدیکى کند ، پس اگر از روى عمد و با دانستن حکم شرعى باشد ، باید یک شتر کفاره بدهد ، همچنان که در محرمات احرام هم بیان شد ، و اگر نمى دانسته ، بنابر اظهر چیزى بر او واجب نیست .
مسأله 355 : اگر کوتاه کردن مو را فراموش کرد و پس از آن احرام حج بست ،
عمره اش صحیح است و همچنین احرامش ، و احوط و اولى اینکه یک گوسفند کفاره بدهد

وقوف در عرفات

مسأله 365 : حدود عرفات عبارتند از دشتهاى ( عرنه ) و ( ثویّة ) و ( نمرة ) تا ( ذى المجاز ) ، از ( مأزمین ) تا آخرین جاى وقوف ، و خود اینها حدود عرفات میباشند و جزء موقف نیستند .
مسأله 366 : ظاهر این است که کوه ( رحمه ) جزء موقف است ، ولى افضل ایستادن در دامنه کوه از طرف چپ آن است .
مسأله 367 : وقوف باید از روى قصد و اراده باشد ، و اگر در اوّل وقت وقوف مثلاً ، آن را قصد کند و بعد از آن بخواهد یا بیهوش شود تا آخر وقت ، کفایت میکند ، و اگر بدون اینکه قصد وقوف کرده باشد در تمام وقت در حال خواب یا بیهوش باشد ، وقوف از او حاصل نشده است ، و امّا اگر قصد وقوف کرده ولى در تمام وقت یا خواب و یا بیهوش باشد ، کفایت این وقوف مورد اشکال است .
مسأله 370 : بیرون رفتن از عرفات قبل از غروب آفتاب از روى عمد و با دانستن حکم آن حرام است ، ولى حج را باطل نمى کند ، و در صورتى که دوباره برگردد به عرفات چیزى بر او واجب نیست ، ولى اگر برنگردد باید یک شتر کفاره بدهد و آن را در روز عید قربان بکشد ، و احوط این است که آن را در منى بکشد نه مکّه ، و اگر نتواند این کفاره را بدهد باید هیجده روز روزه بگیرد ، یا در مکّه و یا در راه برگشتن و یا نزد اهل و عیالش ، و احوط و اولى این است که آنها را پشت سر هم بگیرد .
و این حکم در مورد کسى که از روى فراموشى و یا نداستن حکم از عرفات بیرون رفته ، نیز جارى است ، بنابر این پس از دانستن حکم و یا بیاد آمدن باید برگردد ، و اگر در این دو صورت برنگردد ، بنابر احوط باید کفاره بدهد .
مسأله 371 : از آنجا که برخى از واجبات حج ، مانند وقوف در عرفات و مشعر و رمى جمرات و شب ماندن در منى ، باید در روزها و شبهاى بخصوصى از ماه ذى الحجه الحرام بجا آورده شوند ، بنابر این بر مکلف واجب است که راجع به دیدن هلال این ماه تحقیق کند ، تا اینکه بتواند مناسک حج خود را در وقتهایش انجام دهد .
و در صورتى که هلال نزد قاضى اماکن مقدسه ثابت شود و بر طبق آن حکم کند، ولى بر طبق ضوابط شرعى نباشد، در این صورت بعضى فرموده اند : اگر مکلف احتمال مطابقت حکم را با واقع بدهد، حکم او در حق چنین مکلفى حجت است، و باید از او متابعت کند و آثار ثبوت شرعى هلال را در آنچه که مربوط به حجش میشود، مانند وقوف در عرفات و مشعر و غیر این دو، جارى و عمل کند، پس اگر عمل کرد حجش صحیح و اگرنه باطل خواهد بود.
بلکه بعضى فرموده اند : پیروى از حکم او حتى در صورت یقین به عدم مطابقت نیز کفایت مى کند، در صورتى که تقیه اقتضاى پیروى از حکم او را داشته باشد.
ولى هر دو فرمایش در نهایت اشکال است، و بنابر این اگر براى مکلف ممکن شود که اعمال حج را در اوقات مخصوص خود بر طبق ضوابط شرعى در باب ثبوت هلال بجا آورد، و آنها را بهمین صورت بجا آورد، بنابر اظهر حجش صحیح است در تمام صورتهاى مسأله، و اگر آنها را بصورت یادشده بجا نیاورد، اگر چه به علت عذرى باشد، پس اگر از نظر و حکم قاضى نیز در وقوف در عرفات و مشعر پیروى نکرد، شکى در باطل بودن حجش نیست ولى اگر از او پیروى کند صحت حج او مورد اشکال است.

                                        وقوف در مشعر الحرام

سومّ : از واجبات حج تمتع وقوف در مشعر الحرام (و به آن مزدلفه نیز میگویند) است، مشعر الحرام بیابانى است که بین (مأزمین) و (حیاض) و (وادى محسّر) قرار گرفته، و خود اینها همه حدود مشعر هستند و جزء موقف نیستند، مگر در زمان ازدحام و فشار جمعیت، که در این حال جایز است بطرف (مأزمین) بالا رفت. (مأزمین نام تنگه اى است بین عرفات و مشعر الحرام).
رمى جمره عقبه

مسأله 379 : اگر بر ارتفاع جمره افزوده شود، اکتفاء به مقدار تازه بنا شده آن مورد اشکال است، بنابر ایناحتیاط این است که به همان مقدار سابق ریگ زده شود، و در صورتى که نتواند هم خود به مقدار جدید پرتاب کند و هم نائب بگیرد که به مقدار سابق ریگ بزند، و در حکم ذکر شده فرقى بین کسى که حکم شرعى را میدانسته یا نمیدانسته و یا فراموش کرده، نمى کند.

                                   کشتن گاو یا گوسفند یا شتر

مسأله384 : واجب است قربانى شتر یا گاو و یا گوسفند باشد، و شتر در صورتى کفایت مى کند که پنج سال را تمام و وارد سال ششم شده باشد، و گاو و بز در صورتى کفایت مى کند که بنابر احتیاط سال دوم را تمام و وارد سال سوم شده باشند، و گوسفند در صورتى کفایت مى کند که هفت ماه را تمام و وارد ماه هشتم شده باشد، و احتیاط این است که سال اوّل را تمام و وارد سال دوّم شده باشد.

 

 

 

 

 

 

منابع وماخذ

 

 

1.مناسک حج آیه الله العظمی خمینی(ره)

2.مناسک حج آیه الله العظمی سیستانی(دام ظله)

3.سایت آیه الله العظمی سیستانی(دام ظله)




نوشته شده در پنج شنبه 87/8/16ساعت 8:56 عصر توسط ضیاءالدین نظرات ( ) |

<      1   2   3      


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


کد ماوس